سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ربطی ندارد !

موش کوچک

موش ازمیان شکاف دیوار، کشاورز وهمسرش رانگاه میکرددرحال باز کردن یک بسته بودند.

موش باخود گفت:چه غذایی ممکن است داشته باشد؟باکنجگاوی نگاه میکرد! تااینکه متوچه شد

یک تله موش است وحشت زده شده بود. درحالی که موش به طرف مزرعه عقب نشینی مکرد

اعلان خطرکرد) یک تله موش درخانه است) مرغ درحالی که قد قد میکرد وزمین رامی کند ،

سرش رابلند کرد وگفت:ببخشید آقاموشه، فقط می توانم بگویم که این نگرانی بزرگ برای تو

است وهیچ اثری برای من ندارد وبه من صدمه ای نمی زند. موش روبه گوسفند کرد وگفت:

(یک تله موش درخانه است، یک تله موش درخانه!) گوسفند با همدری گفت: من بسیارمتاَسفم

آقا موشه ، اما کاری نمی توانم درا ین باره انجام دهم جزا ینکه دعا کنم. مطمئن باش برا یت

دعا می کنم. موش بی چاره به طرف گاو رفت. اوگفت: (تومیگویی یک تله موش؟ آقا موشه!

انگار که من درخطربزرگی هستم......نه!) بنابراین موش درحالی که ازتنها روبرو شدن باتله

موش کشاورز مخزون بودسرش راپایین انداخت وبه خانه برگشت. درهمان شب صدایی ازخانه

کشاورزشنیده شد، مانند اینکه تله موش قربانی اش راگرفته است. همسر کشاورز باعجله رفت

تاببیند چه چیزی راگرفته است. اودر تاریکی ندید که یک مارسمی دمش درتله گیر کرده است.

مار همسرکشاورز رانیش زد. کشاورز باعجله او رابه بیمارستان برد. اودرحالی که تب کرده

بود به خانه برگشت اکنون همه میدانستندکه تب را میتوان باسوپ تازه مرغ درمانکرد، بنابراین

کشاورزساطورش رابرداشت ووبه سراغ مرغ رفت تاجزًاصلی سوپ رابیاورد. بیماری همسرش

ادامه یافت تا ینکه دوستان وهمسایه ها بدون وقفه برای عیادت می آمدند. کشاورز بای اینکه از

آنها پذیرائی کند گوسفند راکشت. همسرکشاورزخوب نشد وچند روز بعد درگذشت. افراد زیادی

برای تشییع جنازه آمدند وکشاورزبرای تهیه گوشت غذای آنها گاورا کشت.

بنابراین وقتی همسایه ودوستان ما به کمک ما نیاز دارند وبامشکلی موجه شده است که به شما

ربطی ندارد، بخاطر بیاورید که وقتی کوچکترین کشور از دوستان ماتهدید می شود.ممکن است

ماهم درخطر باشیم. امروز غزه فردا. نیل تافرات . شام تاعراق .ماهمگی روی این کره خاکی از

یک خانواده هستیم.



[ دوشنبه 93/5/27 ] [ 9:55 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 94
بازدید دیروز: 163
کل بازدیدها: 364746